آزاد یوسفی راد_روزنامه نگار

ارومیه در برزخ تبعیض سیستماتیک!

با نگاهی به تنوع قومی و مذهبی موجود در سطح مناطق شهرداری و محلات شهر، می‌توان به راحتی به انطباق محرومیت با قومیت و مذهب ساکنان آن پی‌برد و تعمد و کم‌کاری مدیریت شهری را به وضوح مشاهده نمود.
کد خبر : 4912
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲ - ۱۶:۲۰
ارومیه در برزخ تبعیض سیستماتیک!

 

✍🏼 آزاد یوسفی‌راد – روزنامه‌نگار

آورده‌اند در روستایی، فردی به اسم “قوچعلی” زندگی می‌کرد که ۱۱ پسر داشت و هرگاه اتفاقی رخ می‌داد، راه بسته می‌شد، نهر‌های آب را لایروبی می‌کردند و یا هرکس به کمک نیاز داشت به سراغ “قوچعلی” و پسرانش می‌رفتند و اگر پای ضیافت، میهمانی و یا جشن و سروری برپا بود نام این خانواده را خط می‌زدند و دعوتشان نمی‌کردند چرا که زیاد بودند و از قضا خوش خوراک!

این حکایت برای درک واقعیت‌های موجود در شهر ارومیه، بسیار آشناست و حق مطلب را به خوبی ادا می‌کند! بخش عمده‌ای از جمعیت شهر ارومیه در ادای تکالیف شهروندی از جمله پرداخت عوارض، خدمات و ده‌ها فیش و قبض تحت عناوین مختلف به شهرداری همانند فرزندان “قوچعلی” در صف نخست هستند اما هنگام توزیع امکانات، خدمات و مبلمان شهری، نام و محلات‌شان خط می‌خورد و بیگانه و با اندکی تسامح می‌توان گفت شهروند درجه دوم محسوب می‌گردند.

بگذارید با ذکر این آمار شروع کنم که مجموع معابر خاکی آسفالت نشده در منطقه شهرداری سه ارومیه به یک میلیون متر مربع می‌رسد و این آمار در مجموع شهرداری های مناطق یک، دو، چهار و پنج با وسعتی چندین برابر منطقه سه، چیزی در حدود ۳۰۰ هزار مترمربع است! نگاهی به آسفالت معابر که شاید جزو ابتدایی ترین ملزومات خدمات شهری باشد به خوبی نشان می‌دهد که چرا و چگونه در طی سالیان سال، بخشی از محلات شهر در ارومیه به حال خود رها شده و سهمی از خدمات در مقایسه با محلات و مناطق دیگر نبرده اند.

با نگاهی به تنوع قومی و مذهبی موجود در سطح مناطق شهرداری و محلات شهر، می‌توان به راحتی به انطباق محرومیت با قومیت و مذهب ساکنان آن پی‌برد و تعمد و کم‌کاری مدیریت شهری را به وضوح مشاهده نمود.

دربرخی از محلات مناطق سه و دو شهرداری ارومیه رویای برخورداری از فضای سبز، بوستان‌ وپارک تا به امروز نیز محقق نشده و در گوشه و کنار محلات اسلام‌آباد، کشتارگاه، الواج، زیباشهر، کارگران، شهرک والدین شاهد، طرزیلو، دیزج سیاوش، شهرک سپاه، کودکان در کوچه و معابر و خاک و گل، کودکی می‌کنند و سالخوردگان بر روی جدول‌های فرسوده کنارخیابان، دورهمی و جلسات۵ گپ و گفتشان را برگزار می‌کنند و آن سوی شهر در مناطق یک و پنج، تفریحات و زندگی شرافتمندانه و بوستان و پارک‌های رنگارنگ، چهره‌ای مدرن وقرن بیست و یکمی به خود گرفته و این سوی شهر بسان روستایی است که صرفا نام شهر و هزینه‌های مترتب بر آن را یدک می‌کشد و بر ساکنانش تحمیل می‌نماید.

کمبود سرانه آموزشی به بهانه نبود زمین برای احداث مدارس در مناطقی چون اسلام‌آباد و کشتارگاه و یا گاها عدم اختصاص منابع، برای تکمیل پروژه‌های آموزشی در محلاتی چون شهرک والدین شاهد باعث رشد آمار تارکین تحصیل و بی‌سوادی و نهایتا بازتولید محرومیت مضاعف شده و می‌شود که بی شک دود سیاه آن دامن کل شهر را خواهد گرفت و این تصور باطل را که بخشی از مردم شهر، که ساکن طبقات بالای کشتی هستند و تهدیدی متوجه‌شان نیست را با گذر زمان چنان برهم خواهد زد که تمام سرنشیان را به کام نابودی خواهد کشاند.

شهرداری ارومیه ثابت کرده که می‌تواند در محلات جدید‌ التاسیس حاشیه منطقه‌یک چنان با سرعت خدمات و زیرساخت‌های شهری را ارائه دهد که همزمان با تفکیک اراضی، خیابان کشی، آسفالت و انشعابات کامل فراهم باشد و ارزش منطقه‌ای آن در کمتر از یک سال رشد‌های نجومی داشته باشد و از سوی دیگر با عدم اختصاص زیرساخت و خدمات شهری به مناطق درحال توسعه مناطق سه و دو در زمان مناسب، باعث افت قیمت و ارزش منطقه‌ای محلاتش شود به گونه‌ای که نه‌تنها با گذر زمان سرمایه گذاری در آن مناطق سود آور نباشد بلکه خریدار را متضرر کرده و عطای سرمایه‌گذاری در این مناطق را به لقایش ببخشد، گواه این موضوع، محلات مرتفع با ویوی عالی همچون زیباشهر، شهرک کارگران و اندیشه است که تا به امروز نیز بسیاری از معابر آن خاکی است و ارزش منطقه‌ای آن رشد مورد انتظار را نداشته و عملا این اهمال و ترک فعل شهرداری در ارائه به موقع خدمات باعث اضافه شدن تدریجی این محلات به جرگه مناطق محروم و کم برخوردار شده است.

با ذکر این تفاسیر و علم به آنکه، اشاره موردی به تمام کاستی‌های موجود در مناطق مورد اشاره از حوصله مخاطب خارج است باید گفت رهی که سالیان سال مجموعه مدیریت شهری در ارومیه طی کرده است به ترکستان بوده و چرخش درب بر این پاشنه با توجه به ‌ظهور آسیب‌های فراوان حاشیه‌نشینی و محروم نگاه داشتن تعمدی محلات، دیگر امکان پذیر نیست، همانطور که پیشتر اشاره شد مفهوم “هم سرنوشتی” و احساس تعلقِ تمام سرنشینان کشتی به آن، دیگر قابل انکار نیست، زمان آن رسیده آنانکه با عینک‌های سیاسی، قومی و مذهبی به کالبد شهر ارومیه می‌نگرند، عینک‌های شان را دور بیاندازد و شهر را چون یک موجود زنده ببینند که اگر عضوی از آن در تنگنا و فشار قرارداده شود، موجودیتش را تهدیدخواهد کرد.

ارومیه برای یک فردای بهتر که در آن آمار جرم و جنایت، فقر و بیکاری پایین بوده و امنیت و آرامشش برقرار باشد به تحقق بستر “برابری شهری” نیازمند است، امروز بخش عظیمی از شهروندان ارومیه حس تعلقی نسبت به آن ندارند چراکه همچون سایر شهروندان از خدمات و امکانات آن استفاده نمی‌کنند، ارومیه فقط استادان، دانشکده، خیام، آزادگان، کهرم و مولوی نیست! کافی است راه‌تان را به سمت محلات آن سوی شهر کج کنید تا چهره اصلی و بدون روتوش ارومیه را مشاهده کنید که در آن کانال‌های دفع فاضلاب و آب های سطحی سرپوش گذاری نشده و جان کودکانش را می‌گیرد، محدوده شهر ایمن سازی نشده و رژه سگ‌های ولگرد، گاه و بیگاه کودکانش را می‌درد و بوی تعفن فاضلاب کام ساکنانش را تلخ نموده است!

سخن پایان اینکه انتظار می‌رود در مرحله نخست اعضای شورای شهر و شهردار ارومیه معقوله “برابری شهری” را در دستور کارخود قرار دهند و اگر این گوشزد و تکرار مکررات چندین و چند باره این قلم و سایر دلسوزان کارگرنیفتاد و همچنان مشغول بازی‌های انتخاباتی، صف بندی های قومیتی، پروژه‌ها و فعالیت‌های صرفا تبلیغاتی همچون والیبال و برافروختن شعله های آتش قومیتگرایی برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی های خود باشند این بار نهاد‌های نظارتی و قضایی ورود کرده و با قاطعیتی دوچندان پیگیر اجرا و یا تکمیل طرح‌های کلانی همچون اتمام کمربندی سبز، ارائه خدمات، زیرساخت‌های شهری از جمله فضاهای آموزشی، تفریحی و فرهنگی، آب آشامیدنی و فاضلاب و همچنین استقرار مبلمان شهری در مناطق یادشده باشند تا فردای ارومیه از امروزش قابل تحمل تر و حتی بهتر باشد.

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.