رضا سلیمانی - کنشگر اجتماعی
انتخابات و کاندیدا شدن
انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری در جامعهی ما آثار و تبعات خاص خودش را دارد. از اوایل انقلاب تاکنون این دغدغه وجود داشته است که مردم به عنوان ولی نعمت در تصمیمگیریهای کلان کشور شرکت داشته باشند تا هم مشروعیت و هم توان چانهزنی را برای این تصمیمات فراهم آورد.
در مقطع کنونی و با نزدیک شدن به روزهای شروع رسمی تبلیغات انتخاباتی کاندیدهای شورای شهر ارومیه به نظر میرسد میتوان برای درک فضا و تسهیل در تصمیمگیری از تقسیمبندیهای مختلفی بهره برد. در این مقاله سعی می شود از معیارهایی استفاده شود که سویههای ذهنی و دروننگرانهی آن برجسته است و در نتیجه میتوان آنها را صرفا نظر نویسنده دانست و لزوماً به عنوان کاری تحقیقی بر اساس معیارهای علمی در نظر نگرفت.
در طی خصوصا چهل سال اخیر تحولی بزرگ در میزان و تعداد تحصیلکردگان رخ داده است. حجم بالای فارغالتحصیلان مقاطع عالی و هم زمان شدن آن با دسترسی گسترده به رسانههای مجازی وضعیت اجتماعی و روانی بسیار متفاوت و بیشباهت به سایر ادوار تاریخی را بوجود آورده است. رشد فردیت و نیاز به ابراز تواناییهای دانشی و مهارتی جامعه را از فاز قناعت به سرنوشت وارد فاز رقابت برای دسترسی بیشتر کرده است.
وقتی فضای لازم برای انواع رقابتها فراهم نشده باشد لاجرم تجمع و ترافیک رقابت در یک یا چند حیطه بوقوع میپیوندد. وقتی فردی توانسته تمامی مقاطع را تا عالیترین سطوح تخصصی و دانشگاهی طی نماید ولی جایگاهی را که در شأن خود میداند پیدا نمیکند در مقابل دو تصمیم قرار میگیرد: خزیدن به عالم خود و در پی گذران روزمرهی زندگی خود بودن یا سهمخواهی و نشان دادن تواناییها و خاص-بودگیهای خود.
اگر این قشر تحصیلکرده را در بستر جوامعی مانند ما مورد بررسی قرار بدهیم متوجه خواهیم شد که نادیده گرفته شدن به علت نداشتن شغلی با منزلت اجتماعی و اقتصادی درخور، تنگناهای روانی را تشدید هم میکند. نتیجهاش هجوم خیل عظیمی از افراد بدون برنامهای مدون، سبقهای سیاسی و مدنی، حتی علاقهای روانی به ثبتنام برای کاندیدا شدن در انتخابات میشود.
در اینجا به سه نوع از کاندیداها بر اساس نیازهای روانی پرداخته میشود:
(۱) مسئولیتپذیری:
برخی از افراد بر اساس احساس مسئولیت فردی یا گروهی و برای به ثمر رساندن اهدافی خرد و کلان وارد عرصهی انتخابات میشوند. این افراد معمولا در اکثر فعالیتهای اجتماعی حضوری فعال داشته و تا حدود زیادی شناخته شده هستند. مسئولیتپذیری برای آنها ارضای نیاز به مفید بودن و انجام وظیفهای اجتماعی است. این افراد حتی اگر در انتخابات برنده هم نشوند از فعالیتهای مدنی، سیاسی، اجتماعی، محیط زیستی و … دست نکشیده و در قبال آنچه در پیرامونشان میگذرد واکنش نشان میدهند.
یکی از نشانههای این افراد در وضوح برنامههای ایشان است. شما میتوانید با یک نشست به نیت و اهداف کلی آنها پی ببرید. معمولا میتوان با نوعی استدلال شهودی و بر اساس حس مثبت یا منفی که در ما ایجاد میکنند به جمعبندی نهایی برسیم.
لازم است این موضوع هم مطرح شود که مسئولیت پذیری لزوماً در معنای ایثار و خدمت به همهی مردم مد نظر نیست بلکه هستند افرادی که برای منافع عدهای کوچک و هم گروهی و همحزبی خود احساس مسئولیت کرده و وارد این کارزار میشوند.
معمولا در انتقاداتی که به انتخابات میشود این موضوع بارها به گوش میرسد که فلانی برای مردم به میدان نیامده است و یا تاکید زیادی بر اخلاص و فی سبیل الله بودن نیتها میشود. اما باید واقعبینانه به این مباحث نگاه کنیم. قطعا اگر افرادی با این اوصاف وارد شورای شهر بشوند منافع زیادی برای مردم بدست خواهند آورد اما اگر هیچگونه نیاز روانی هم برای خود کاندیدا مرتفع نشود آن انگیزه و انرژی لازم را برای ادامه مسیر و روبرو شدن با سختیها نخواهد داشت. پس بهترین حالت این میتواند باشد که فردی وارد عرصهی تصمیمگیریهای کلان شود که ارزشهای شخصیاش با منافع جمعی زاویه نداشته باشد.
(۲) شغل:
برای برخی هم شورای شهر شدن، نوعی اشتغال است. این افراد برای دستیابی به امنیت مالی وارد انتخابات میشوند و با فرض اینکه میتوانند مخارج تبلیغات خود را بعدتر و با استفاده از فضایی که خواهند داشت جبران کنند دست به ریسک زده و با قانع کردن اسپانسرهایی وارد عرصه میشوند. شاید بتوان تصمیم برخی از فارغالتحصیلان را در این طبقه گذاشت. حتی این پدیده در چهرههای سرشناسی هم دیده میشود که سالیان درازی از سابقهی حضور و تصاحب مناصب را دارند. افرادی که به این صندلیها سنجاق شدهاند و از دست دادن آن را مساوی میدانند با از دست دادن هویت ساخته شده بر اساس نوع کاری که انجام میدهند!
فردی که سالیان زیادی را در شورای شهر بوده است ولی کارایی لازم را ندارد اما دوباره و چندباره برای تصاحب این منصب دست به همه نوع کار میزند را باید متوجه این امر ساخت که شورای شهر شدن یعنی قبول مسئولیتی اجتماعی برای خدمترسانی به مردم و نه استخدام شدن در یک شغل!
نکتهی دیگر اینکه وارد شدن به عرصهی انتخابات و معروفیت ناشی از آن میتواند برای عدهای منافع دیگری را مثلا در سازمانی که در آن استخدام است داشته باشد. یا این افراد میتوانند قدرت چانهزنی خود را بالاتر ببرند.
(۳) خودنمایی و خودابرازی:
آیا داشتن حس خودنمایی بد است؟ قطعا نه. آیا اگر این حس ما را در فضایی وارد کند که نه مهارت و نه دانش آن را داریم چه؟ قطعا بله!
اساساً کسی می تواند پوسترهایش را در همه جا پخش کند که از دیده شدن لذت هم میبرد. افرادی که به درونگرایی و دوری از هیاهو نیاز دارند به ندرت خود را در این مسائل گرفتار میکنند! اتفاقا بودن افراد رقابتجو، جاهطلب و خودنما در بسیاری از عرصهها موجب پیشرفت هم میشود. اما با یک شرط.
اگر کسی در حیطهای که دارای صلاحیت علمی، تخصصی یا نظری است و بدون زیرپاگذاشتن اصول اخلاقی و انسانی برای رشد و پیشرفت خود کاملا رقابت جویانه و تلاشگر رفتار کند نباید برچسبهای ضداخلاقی یا تخریبی بر آنها زده شود. این افراد فوایدشان برای جامعه بیشتر از مضراتشان خواهد بود.
اما موضوع وقتی بغرنج و دارای آثار سوء میشود که فردی فقط بر اساس خودنمایی و عدم شناخت درست خود احساس کند که من هم باید حضور داشته باشم! حتی مدعی شود که از تمامی افراد باسابقه و باتجربهی حاضر نه تنها کمتر نیست بلکه بالاتر هم است.
ارومیه شهری است با تنوع قومی، زبانی و مذهبی. برای اینکه رشد و توسعه شامل حال تمامی اهالی این شهر بشود باید به افرادی فرصت حضور داد که کاری از دستشان بر بیاید و نه اینکه بر اساس احساساتی نیندیشیده خود را محق در کاندیداشدن میدانند. جوامعی که برای بدست آوردن حداقل امکانات و سهیم شدن در مدیریت کلان با هزاران مانع روبرو هستند باید به این عقلانیت هم برسند که اجماع کردن بهتر از تکثر است!
به قلم: رضا سلیمانی
برچسب ها :ارومیه ، انتخابات ، انتخابات ارومیه ، فرد اصلح ، کارآمدی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰