سید شهاب برزنجی(خالو)

نگاهی به شرایط انتخابات در شهر ارومیه و استان آذربایجان‌غربی

اگر از سطح ملی عدول کنیم و به نگرشِ بومی و منطقه‌ای بپردازیم، شهر ارومیه و استان آذربایجان‌غربی، به عنوان بخشی از بدنۀ ملیِ کشور ایران، از حساسیت ویژۀ برخوردارند. بايد از درون و بيرون به مشكلات شهر ارومیه و استان آذربایجان‌غربی نگاه كرد.
کد خبر : 4520
تاریخ انتشار : جمعه ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۸
نگاهی به شرایط انتخابات در شهر ارومیه و استان آذربایجان‌غربی

صرف نظر از جامعۀ سیاسی (نهاد دولت)، جنبش اجتماعی و جامعۀ مدنی در شهر ارومیه و استان آذربایجان‌غربی، در درونِ خود گرفتار نفاق و پراکندگی است. نه تنها از ایجاد یک همگرایی دموکراتیک موفق نبوده، بلکه حتی انگیزه‌های چنین تشکلی، هنوز وجود ندارد. در نتیجه یک روابط منظم و قانونمند میان جامعۀ مدنی و سیاسی بوجود نیامده است.

 

چگونگی ارتباط و هماهنگیِ کُردها با آذری‌ها، به عنوان نزدیک‌ترین همسایه‌گانِ یکدیگر، هم برای کُردها و هم آذری‌ها حیاتی‌ترین و اصلی‌ترین مسئله می‌باشد. باید هر دو طرف، به نقد گذشته برای جستجوی راه آینده و تبدیل تلخی‌ها و حوادث ناخوشایندِ گذشته به امید و سعادت آیندۀ مشترک، بنگرند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، ما دارای منافع و مطالبات مشترک هستیم و منشاء مشکلات ما یکی است، یعنی عدمِ برابری حقوق و عدمِ اجرایی قانون اساسی به عنوان میثاق ملی.

 

این نابسامانی در روابط کُردها و آذری‌ها بر می‌گردد به عدم اجرایی قانون اساسی در شهر ارومیه و استان آذربایجان‌غربی. اگر کُردها و آذری‌ها با تخاصم بهم نمی‌نگریستند و با هم خواهان اجرایی قانون اساسی، بخصوص اصل پانزدهم در مورد آموزش زبان مادری و اصل ۲۶ در مورد تشکیلِ احزاب، جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی مستقل از نهاد سیاسی می‌شدند و هر یک از طرفین در کنار یکدیگر در احزاب و انجمن‌ها متشکل می‌شدند، می‌توانستند موفق‌تر عمل کنند. بدون وحدت تلاش بر اساسِ اصول و قاعدۀ اجتماعی بین کُردها و آذری‌ها، به عنوان بخشی اساسی از جمعیت ایران، امکان موفقیت برای هیچ یک از طرفین وجود نخواهد داشت. چنین ارتباطی در درجۀ اول مستلزم یکپارچگیِ نیروهای مختلفِ کُرد و آذری ابتدا در درون خود است. این یک امر طبیعی است، اگر خود متحد نشویم، نمی‌توانیم در اتحاد با یکدیگر، علیه هرگونه بی‌حقوقی و بی‌عدالتی، موفق باشیم.

 

اگر بدون تمایز و تعصب به این موضوع نگاه کنیم، طرفین و بخصوص نمایندگانشان تا‌کنون با چشم‌پوشی از این مشکلاتِ عدیده، تنها بر طبل قوم‌گرایی و مذهب‌گرایی کوبیده‌اند. این بیانگر آن است، که به‌راستی نمایندگان خواست و مطالبات اساسیِ مردمِ خود نبوده‌اند! این سیاست در درجۀ اول موجبِ به حاشیه رانده شدنِ مردم کُرد از ادارۀ امور استان و بویژه در شهر ارومیه و استان آذربایجان‌غربی، شده است. اگر گروهی از افرادِ اقلیت و یا قومی به هر دلیلی از حوزه‌ای بیرون نگه داشته شود، به احتمال زیاد فعالیت‌ها در آن حوزه طوری بسط و گسترش خواهد یافت که آن گروهِ به حاشیه رانده شده از آن حوزه، دیگر مناسب فعالیت در آن حوزه در آینده، نخواهد بود. این بدان معناست که علاوه بر زمانِ حال، آیندۀ مردم کُرد را نیز تیره و تار می‌کنند.

 

این شرایط را به کُردها تحمیل کرده و موجب عقب نگهداشته شدن‌شان شده‌اند، از طرف دیگر مدعی‌اند که کُردها تروریست و خود عقب مانده‌اند. پایان دادن به این اجحافات مستلزم همکاری دولت و جنبش مدنی و سیاسی است. تخاصم بین کُردها و آذری‌ها باعث شده که جامعۀ مدنی- سیاسی در میان هر دو اقوام در نازل‌ترین سطح خود باشد. دولت هنوز بین اقوام در استان آذربایجان‌غربی توازن و هماهنگی ایجاد نکرده و گرایش به قوم غالب بر دیوانسالاریِ دولت در استان دارد و مبنای سیاست‌های خود را بر اساس اطلاعاتی قرار می‌دهد که از طرف قوم غالب که اکثراً اطلاعات یک جانبه و بر اساس منافع یکطرفه تنظیم می‌شود که در موارد زیادی با واقعیت‌های استان مغایر است. چه در گزارشات رسانه‌ها، بویژه در صداوسیمای استان، و چه در گزارشات روتین که به مرکز ارائه می‌گردد، تلاش بر حذف واقعیت کُردها در استان آذربایجان‌غربی و یا در صورت غیر ممکن بودنِ حذف، تحریف آن و وارونه نشان دادن حقایق آن است. کمترین ساعات ممکن و کمترین نیروی انسانی در صداوسیما به مردم کُرد اختصاص داده‌اند. تلاش گستردۀ در جریان است تا تغییر دموگرافیِ استان را از زمان صفویان تا زمان رضا شاه که تماماً، با زور و اجبار صورت گرفته، از تاریخ حذف کنند. تاکنون صدای کُردها به جایی نرسیده است. در شهرهای مختلط از کُرد و تُرک، بویژه در ارومیه، تمام اسامیِ کُردی را بر در و دیوار و محل کسب و کار کُردها را تغییر داده‌اند.

 

انسان‌ها در هر جامعه‌ای گرایش به این دارند که غیرخودی‌ها و رسوم‌شان، دین و مذهب‌شان و زبان‌شان را با بدگمانی و غالباً با طرد و نفی در نظر آورند. اینگونه افکار و کردار که ریشه در گذشته‌های دور دارد، در زمان معاصر با ارزش‌های انسانی، مبانی حقوق انسان و معیارهای دموکراتیک مغایر و غیر قابل توجیه است. وقتی سرگذشت ملت‌ها و اقوام را می‌خوانیم، تاریخِ آنان را از ستیزه‌ها و جنگ‌های خونین انباشته می‌بینیم و در می‌یابیم که جنگ‌ها در همۀ ادوار و ازمنه جریان داشته‌اند. اما آنچه در خاورمیانه رویداده است و اتفاق می‌افتد نشان می‌دهد؛ که معمولاً جنگ و کشور گشایی هر چند به دست حکام و سلاطین برپا می‌شود، اما باید با یک زمینه و ذهنیتی در مردم، ملازم باشد. یعنی در ذهن و باور مردم، باید چیزی باشد که طبقات حاکم و یا افراد شرور بتوانند آن را دستآویز ساخته و از آن بهره گیرند. یکی از این زمینه‌ها غالباً تصورات و عقایدی است که یک ملت و یا قومی نسبت به ملت و قومی دیگر دارد.

 

به قول ارنست همینگو نویسنده معروف آمریکایی؛ «جنگ همیشه توسط شریرترین مردم ایجاد شده و به وسیلۀ معصوم‌ترینِ آنها اجراء گشته است» شگفت‌آور است که بیشترِ ملت‌ها در ادوار اولیۀ تاریخِ خویش، خود را برتر از دیگران دانسته‌اند؛ این تصورات مبهم و گنگ نسبت به برتری خود، یک نوع توجیه درونی برای جنگ و غلبه بر دیگران بوده و هنوز هم هست!! همین تصورات یک احساس خود مرکزبینی پدید می‌آورد که ملت‌ها، اقوام، مذاهب و حتی قبایل و طوایف را به سوی نفی و طرد یکدیگر می‌کشاند. این تصورات را در آذربایجان‌غربی که ناشی از تعصبات قومی و مذهبی و حوادث ناخوشایند تاریخی‌اند، درهم آمیخته‌اند. این وضع یک ترکیب ذهنی بوجود می‌آورد که تسلط بر دیگران را به صورت یک آرزو متجلی می‌سازد و مشروعیت می‌بخشد. برخی از افرادِ شرور و فرصت طلب از هر طرف تلاش دارند مظهر این آرزوهای گنگ و مبهم باشند که از دیر زمان شکل گرفته‌اند. اگر بخواهیم موضوع را بهتر بدانیم و درک کنیم، باید عقاید و باورها را که اقوامِ ساکن در آذربایجان‌غربی (اعم از کُردها، آذری ها، ارمنی ها، آشوری ها…) دربارۀ خودشان را بدانیم. آنچه که طرفین به عنوان تاریخِ خود از آن یاد می‌کنند، با آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده، اصلاً مطابقت ندارد. به قول مورخان «تاریخ نیست، آنسان که رخ داد، اما شاید تاریخ باشد، آن چنان که آرزو می شد».

 

این مطالب از آن جهت آورده شد که کُردها و آذری‌ها در آذربایجان‌غربی بدانند و آگاه باشند که چگونه در گذشته و در شرایط حاضر در خاورمیانه طبقات حاکم می‌توانستند و البته هنوز هم می‌توانند بر آرزوها و تمایلات پنهانِ ملت‌ها و اقوام سوار شوند.

 

تاکنون جای تشکیلاتی سیاسی- اجتماعی (احزاب) جمعیت‌ها، انجمن‌های سیاسی و صنفی که در اصل ۲۶ قانون اساسیِ ایران به رسمیت شناخته شده است، که بتواند همۀ مردم را دور یک استراتژیِ مورد قبول همه و با حقوق یکسان جمع کند، خالی بوده است. فقدان همین عوامل تاریخی است که به پدید آمدنِ وضع موجود منتهی شده است که کُردها و آذری‌ها نسبت به هم با تنفر و نفرت می‌نگرند. این شرایط بهشت افراد لومپن و سودجو است. بقای راه و رسم و طرز تفکر قدیمی در رابطۀ بین کُردها و آذری‌ها در عصر معاصرِ هزارۀ بیست و یکم، مجدداً در شرف وقوع به نظر می‌رسد. و این جایی بسی تاسف است و موضوعی حیرت آور است!! باید به دنبال رضایت همگانی بود. رضایت اقوام هم، بر خلاف تصورِ افرادی «خودروشنفکرپندار» در شرایط نابرابری حقوق غیر ممکن است. به دلیل رضایت به اصل برابری است که ما می‌توانیم بدرستی به تفاوت‌ها احترام بگذاریم. صلح دموکراتیک فقط در شرایط برابری حقوق امکان‌پذیر است.

 

در نتیجه؛ هیچ پیشرفتی در زمینۀ برابری نداشته‌ایم. برابری به این معنا که هر کس مالک منافعِ درون خود است و نباید به عنوانِ ابزاری برای منافع دیگری درآید. یعنی شرایطی که در آن هیچ کس نباید وسیله شود. هر کس برغمِ سن، جنسیت، قومیت، فرهنگ، زبان و… تمامیتی برای خود است. این تعریفِ انسانیِ برابری است که در واقع پایۀ تحولِ تفاوت‌هاست. زمانی برابریم که مجاز باشیم بدون آن که مورد تهدیدِ نابرابری قرار گیریم، با هم متفاوت باشیم. چرا از تفاوت‌ها می‌ترسیم؟ کُردها قربانیِ تفاوت خواهی کاذب شده‌اند. این مفهومِ برابری دربردارندۀ همۀ شئون و عظمتِ یک مفهوم انسانی و فلسفیِ بزرگ است.

 

زمان آن را می‌طلبد که اندیشمندان، نخبگان، روشنفکران و متخصصینِ طرفین با نگرش فراقومی و فرامذهبی و با منافع مشترک در عرصه‌ها حضور یابند. یعنی فرزندان نخبه و مدبر خود را انتخاب تا در شورای شهرها و روستاها و حتی در آینده در پارلمان راه چاره‌ها را بررسی نمایند. در واقع خودِ مردم استان آذربایجان‌غربی بار دیگر در یک مقطع تاریخی قرار گرفته‌اند تا استان‌شان که بخشی از کشورشان است از تنگناهای پیش‌رو رها سازند. لذا در این راستا لازم است که انتخاباتِ پیش‌روی استان‌مان را مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد که هدف روشنگری و آگاهی از شرط اصلیِ تغییر و تحول می‌باشد، بدون آگاهی هیچ تلاشی برای تغییر و تحول محقق نخواهد شد و یا در صورت انجام ره به جایی نخواهد برد. راه حل، زمانی موثر خواهد بود که مردم به سطحی از دانشِ علمی، سیاسی و اجتماعی دست یابند که به خودآگاهی و قدرت تصمیم‌گیری دست یابند تا در راستای همگرایی، نه واگرایی‌ای که شاهدش هستیم، باشند. زمان آن است که از افکار، اندیشه‌ها و عملکردهای نفاق‌افکنانه عبور کنیم.

 

با نهایت احترام ویژه نسبت به آذری‌ها، کُردها، آشوری‌ها، ارمنی‌ها و…

 

به قلم: سید شهاب برزنجی(خالو)

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.