یک ملت، هزار رنگ؛
آزادیوسفی راد
غرب که آرام بگیرد، ایران نفس میکشد

به قلم : آزاد یوسفی راد – روزنامهنگار
غرب ایران، جاییست که جغرافیا و انسان در یک قاب نفس میکشند؛ کوههای صبور، رودهای آرام، شهرهایی که هر کدام داستانی از ایستادگی دارند، و مردمانی که تنوع رنگ و زبانشان همان اندازه گسترده است که کوهستانهایش. از ارومیه تا سنندج، از ایلام تا کرمانشاه، همه رشتههای یک قالی بزرگاند که نقشونگارش از قومیتها و مذاهب گوناگون بافته شده است. این رنگینکمان انسانی نه فقط بخشی از خاک کشور، که قلب فرهنگ و حافظ مرزهای ایران است.
با این حال، این قلب زمانی تپشی آرام و امیدبخش دارد که عدالت در سپردن مسئولیتها رعایت شود، فرصتها برابر باشد و هر فرهنگ و مذهب همانقدر پذیرفته شود که دیگری. بیعدالتی، محرومیت و تبعیض، همچون خراش بر تار و پود این قالی، میتواند نقشها را کمرنگ و خطوط را به مرزهای شکاف و آسیب تبدیل کند. برای آنکه غرب ایران گهواره آرامش باشد، باید از سرمایه تنوعش برای ساختن آینده، نه تولید نابرابری، بهره گرفت.
تیرِ مشکلات درست وسط زندگی مردم نشسته است. محرومیت تاریخی که توسعه را از بسیاری از روستاها و شهرها دور کرده، بیکاری جوانان که آنها را به مهاجرت یا کارهای غیررسمی میراند، زخمهای روانی و جسمی جنگ که هنوز در نسلهای مختلف مانده، ساختارهای قومی و مذهبی که در توزیع منابع و مسئولیتها تنش ایجاد میکند، موقعیت مرزی که قاچاق کالا، اسلحه و مواد مخدر را آسان کرده، عدم دسترسی به آموزش های کافی که کودک همسری و چند همسری را همچنان پدیدهای عادی جلوه میدهد و کمرنگ بودن حضور اقوام و مذاهب علی الخصوص شهروندان کُرد سنی مذهب در مدیریت و تصمیمگیری که اعتماد عمومی را فرسوده کرده است. این تیرها، آمار خودکشی، اعتیاد و تنش قومیتی را بالا بردهاند و هر عددش تصویری از امیدی زخمیست.
راهکار باید دقیق و عملی باشد. نخست، عدالت مدیریتی؛ انتخاب مدیران بر اساس شایستگی با سهم واقعی همه اقوام و مذاهب. دوم، فقرزدایی پایدار؛ سرمایهگذاری جدی در اقتصاد بومی مثل قالیبافی کردستان، باغهای سیب و انگور آذربایجان غربی، صنایع دستی ایلام و کرمانشاه، و ایجاد بانکهای توسعه محلی با وامهای کمبهره برای تعاونیها و کسبوکارهای کوچک. سوم، گسترش زیرساختهای فرهنگی و هنری با عدالت جغرافیایی؛ سالنهای سینما و تئاتر، کتابخانه و جشنوارههای مشترک قومی و مذهبی که دیدن و شنیدن همدیگر را آسان کنند.
چهارم، توانمندسازی نهادهای مدنی و سمنها؛ مجوزدهی سریع، قطع نگاه امنیتی به فعالیتشان، تخصیص بودجه مشارکتی و برگزاری دورههای تخصصی برای فعالان اجتماعی. پنجم، آموزش مهارتهای زندگی در مدارس و دانشگاهها؛ تمرین گفتوگو، حل مسئله، مدیریت هیجان و احترام به تفاوت های زبانی و مذهبی، بهویژه در مناطق چندقومیتی همچون آذربایجان غربی. ششم، زیرساختهای روانی و اجتماعی فراگیر؛ مراکز مشاوره رایگان و سیار با حضور روانشناسان و مددکاران، حتی در روستاها، که دسترسی سرعتی و آسان فراهم کنند. هفتم، تغییر نگاه امنیتی به امنیت انسانی؛ تمرکز بر رفاه، سلامت، آموزش و مشارکت شهروندان، تا پیام حاکمیت این باشد که مردم شریک اداره کشورند، نه صرفاً نامی در آمار.
اجرای این راهکارها تنها در صورتی ثمربخش خواهد بود که همافزایی واقعی میان سه ستون اصلی جامعه شکل بگیرد. دولت باید از نقش مجری جزئیات فاصله بگیرد و بر سیاستگذاری دقیق، بودجهگذاری هدفمند و نظارت شفاف تمرکز کند. نهادهای مدنی، با زبان مردم و شناخت میدانیشان، باید میدان اجرا را به دست گیرند و طرحها را متناسب با فرهنگ و شرایط محلی پیش ببرند. رسانهها نیز باید همزمان نقش آموزگار و دیدهبان را ایفا کنند؛ فرهنگسازی برای احترام و همزیستی، مطالبهگری برای عدالت و شفافیت، و روایتگری از موفقیتها و چالشها. این مثلث همکاری، ریشههای آسیب را هدف میگیرد و امکان رشد دوباره سرمایه اجتماعی را فراهم میآورد.
اگر این همکاری شکل گیرد، تیر مشکلات که سالها در قلب زندگی مردم غرب ایران فرو رفته است، بهتدریج عقب رانده میشود. آنوقت مرزهای غرب کشور نه صرفاً خط دفاع، که مهد آرامش و شکوفایی خواهند شد؛ جایی که تنوع قومیتی و مذهبی، نه منشأ اختلاف، بلکه موتور وحدت و توسعه باشد. روزی که این قلب رنگینکمانی با آرامش میتپد، نفس تازهاش به همه استانها میرسد، و ایرانِ امروز، جای خود را به ایرانِ امیدوار و یکپارچه فردا خواهد داد؛ جایی که آمار لبخندها از آمار آسیبها پیشی گیرد و نام هر شهر غربی با امید و پیشرفت گره بخورد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
شما باید وارد شوید تا نظر بنویسید.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰