شیرزاد صالحی برادوستی
سه شکست و هیچ عبرت؛ بازخوانی ریشه ناکامیهای اخیر جامعه کُردی ارومیه
اشاره: این نوشتار سعی کرده بهصورت جامع و تحلیلی برخی از دلایل ناکامی جامعه کردی ارومیه در انتخابات اخیر شورا مورد واکاوی و آسیبشناسی قرار دهد، از آنجاییکه هر تحلیلی متأثر از ذهنیت انجام دهندگان آن است احتمالاً این تحلیل نیز از این آسیب مصون نباشد و برخی موارد، نیاز به حذف، اصلاح و همچنین برخی موارد دیگر نیاز به افزودن به این سیاهه باشد. بههرحال سعی شده است با کمترین جهتگیری این دلایل به رشته تحریر درآید و عاری از حب و بغض شخصی نسبت به افراد، جریانات و واقعیتهای امروز جمعیت کردی شهرستان ارومیه است. نوشتار حدود ۲۹۰۰ کلمه و به ۲۰ دقیقه زمان برای مطالعه نیاز دارد.
مقدمه:
دو انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی و همچنین انتخابات شورای اسلامی شهر ارومیه که در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ برگزار شد عرصه بلامنازع ناکامی فعالیتهای مدنی برای شهروندان کُرد این دیار کثیر القوم و همچنین بستری مناسب برای رشد تمایلات کُرد هراسانه- ستیزانه برخی دیگر از همشهریان با حمایت کامل سیستمهای رسانهای و تبلیغاتی داخلی و خارجی آنها بود. در این وضعیت گفتمان ایرانیت، اسلامیت، همگرایی، وحدت و مسالمت هیچ محلی از اعراب نداشت چه اینکه حریف با استفاده از اختلافات مذهبی عملاً از تقسیم ساحت سیاسی، فرهنگی و مذهبی شهر به دو اردوگاه یاران و دشمنان حسین (ع) هیچ ابایی نداشت و شوربختانه این اختلافافکنی از سوی برخی مسئولان و ناظران محلی و استانی مورد هیچگونه اعتراض- نهتنها عملی- بلکه حتی زبانی نیز قرار نگرفت! دلایل از دست دادن سهم عادلانه شهروندان کُرد ارومیه در شورای شهر به دو دسته داخلی و بیرونی قابلتقسیم است، موارد داخلی شامل مشکلات درونی ساحت سیاسی جامعه کردی و البته عوامل بیرونی شامل نوع تعامل حاکمیت محلی، نحوه برگزاری انتخابات، صلاحیتها، نظارتها، تقابل یا همراهی با استراتژیهای موجود کارزار و میزان بیطرفی عوامل اجرایی و نظارتی و امثالهم است که البته نقش آنها در نتایج حاصله، ملموس اما به دلیل آنکه اول باید نقد و اصلاح درون خانوادگی کرد و سپس به حل و فصل مسائل بیرونی در حد توان همت گماشت؛ در این نوشتار از توضیح و تبیین عوامل بیرونی مؤثر در بروز وضعیت موجود نتایج انتخابات شورای اسلامی شهر چشمپوشی میشود. براین اساس میتوان موارد زیر را از دلایل داخلی بروز این وضعیت در سه بخش که البته امکان همپوشانی برای برخی متغیرها در آنها وجود دارد برشمرد:
الف- جامعه، فرهنگ، سنت و مدرنیته
۱- عدم تعریف و شناخت مفهومی بنام منافع و مصالح عمومی بین اکثریت کاندیداها، برخی بزرگان طوایف و عشایر و اکثر فعالان مدنی و رسانهای
۲- عدم ترویج و تثبیت کنش سیاسی مشارکت در انتخابات برای طیف وسیعی از مردمی که اصولاً ذهنیت درستی در باب مشارکت و سهم هویتی و حضور در مناصب تصمیمگیری در شورا و مجلس ندارند، به عبارتی نرخ بیتوجهی به سرنوشت و مدیریت شهر در میان شهروندان ما حتی بیش از ۷۰ درصدِ است!
۳- موانع موجود جامعه مردسالار رها نشده از رسومات عشیرگی برای تشویق و صدور مجوز جهت مشارکت بانوان در امر سیاسی انتخابات بهعنوان کاندیدا یا رأیدهندگان که این نقیصه بزرگ، سبب ریزش آرای زیادی در ۳ انتخابات اخیر شده است. بدون مشارکت زنان در امری رأی دادن، ما همیشه محکوم به شکست هستیم.
۴- عدم توجیه عموم مردم و وابستگان قومی و فکری هر یک از کاندیداها برای قدرت تخریبی “پدیده دادن تک رأی ” در یک انتخابات مبتنی بر قدرت لیستی و جمعی
۵- مشارکت در امر سیاسی و مدنی چون انتخابات مجلس و بالأخص شورا، اعتماد به کاندیداهای توانمند و دارای شخصیت مستقل و محکم و سخنور را میطلبد و لزوماً این افراد دارای پایگاه عشیرهای، اربابی و طایفهای بالا در جامعه نیستند که این امر به دلیل دخالتهای تعدادی محدود از بزرگان عشیرتی و توصیه و سفارش مردمان قبیله به حمایت از کاندیداهای هم عشیره فعلاً میسور و مقدور نیست!
۶- نقش نامناسب برخی بزرگان طوایف و همچنین قلیلی از نوکیسهگان در مواجهه با هرگونه فعالیت مدنی، چراکه بعضی از بزرگواران این جریان، هرگونه موفقیت فعالیت مدنی را به معنای حذف جایگاه و هیمنه و اثربخشی خویش در معادلات مختلف جامعه برآورد کرده و سعی میکنند جلوی موفقیت آن را بگیرند!
۷- سازش و کُرنش سیاسی، فرهنگی، ارتباطی در برابر هژمونی موجود در شهر که سبب انفعال کامل و مقدمه آسمیله شدن فرهنگی و سیاسی است؛ به عبارتی قبول و نهادینهسازی روابط فرادستی – فرودستی قومی و مرگ هرگونه انگیزه برای مشارکت برابر سیاسی- شهروندی.
۸- اختلافات و دعواهای ایلی و عشیرهای و تقسیم جامعه یکدست کُردی به شکاک و هرکی و بروکی و بگ زاده و هناره و مام سال و روند و سادات و امثالهم و پر رنگ نمودن وزن این متغیرهای اختلاف افکن در انتخاب افراد صالح برای لیست و همچنین دخیل دادن اقلیمهای جغرافیایی در رقابتهایی چون تصدی کرسیهای شورای شهر.
۹- عدم گذر بسیاری از مردمان ساکن در شهر و بهاصطلاح دارای مدنیت شهری از خطوط و ثغور عشیرهای در کنشی مدرن بنام انتخابات، به صورتی که حتی کاندیداها و فعالان مدنی و فرهنگی و سیاسی شهر نیز بهنوعی در برابر هژمونی عشیرهای یا موضع همراهی و کرنش و یا سکوت مصلحتآمیز را ترجیح میدهند که این امر در فضایی بنام ” شهر ” نمیتواند همواره خروجی مدنی و موردقبول عامه مردم را به دنبال داشته باشد؛ اصولاً در پدیده مدرنی بنام انتخابات در فضایی دوقومیتی و مسموم شدهای چون شهر ارومیه، فعالان عشایر باید ضمن مشارکت در روندهای مدنی، اجازه دهند این امر از سوی دلسوزان و فعالان مدنی و با حمایت و پشتگرمی همین رؤسای گرانقدر – بدون دخالت مستقیم در فرایند- انجام گیرد. این امر هم سبب حفظ جایگاه بزرگان و هم در نهایت یک کنش مشترک حسابشده برای مشارکت عادلانه در قدرت محلی است.
۱۰- لازم است در چینش و گزینش اعضای گروه موردقبول اکثریت جامعه برای انتخاب اعضای لیست انتخاباتی، حتماً از دو طبقه نافذ موجود جامعه یعنی طبقه روحانیت و همچنین بزرگان طوایف و عشایر، افرادی ولو محدود که دارای بینش کافی و لازم نسبت به فعالیتهای انتخاباتی و روندهای مشروع انتخاب اهم از مهم، در فرایند لیست سازی باشند، استفاده شود. این امر هم سبب بیمه نمودن لیست در برابر برخی کارشکنیها و هم سبب حمایت عشیرهای از خروجی نهایی خواهد بود چه اینکه در حال حاضر نمیتوانیم منکر اثرگذاری جریانات ایلی و طایفهای در انتخابات مختلف شهر ارومیه شویم و نیاز است راهکاری برای گریز از چنددستگی به وحدت و همگرایی و یکی شدن در میدان تقابل سنت (عشیره و طایفه) و مدرنیسم (انتخابات، لیست و جامعه مدنی) یافته و آن را نهادینه نماییم.
۱۱- مهاجرت معکوس در روز انتخابات به روستاها برای حمایت از کاندیداهای خانوادگی که ناشی از عدم شناخت اولویتهای کنشگری سیاسی توسط مردم و بیتوجهی و کمکاری نخبگان و فعالان مدنی و رسانهای نسبت به توجیه توده مردم در باب اهم و مهم کردن امر سیاسی مشارکت در مدیریت شهری است، اگر چنین مهاجرت معکوسی اتفاق نیفتاده بود شاید اکنون نیازی به نگارش این ۳۴ بند دلیل شکست نبود!
۱۲- ارومیه؛ آذربایجان یا کردستان یا هر دو؟ عموماً تبلیغات و تاکتیک جریان مقابل که با همراهی رسانههای رادیکال داخل و خارج از کشور و حتی بعضی چراغ سبزهای… انجام میشود با تأکید بر خاک (توپراق) و آذربایجان انجام میگیرد. تاریخ گواه این واقعیت است که آذربایجان (آتروپاتینی، آثروپاتگان، آتروپاتگان، آذربایگان، آذربایجان) همواره محل زندگی و تلاقی اقوام و تمدنهای بزرگی ازجمله کُردها، آذریها و غیره بوده است به عبارتی شهرهایی چون ارومیه، اشنویه، سلماس، خوی، ماکو و غیره (به همراه اردبیل و مراغه و مرند و شمال و جنوب ارس تا گیلان و مغان و حدود ارمینه و آران) در طول تاریخ در ایالت بزرگ آذربایجان جای گرفته است. اشتباه استراتژیک “ما ” بیتوجهی به این واقعیت و اجازه مصادره نام آذربایجان به کسانی است که حتی این واژه در زبان کنونی آنها هیچ معنایی ندارد. برای خنثی کردن این حربه لازم است نوع نگاه مردم در باب کلمه آبا و اجدادی خویش (آذربایجان) تغییر یافته و تمرکز براین شود که “آذربایجان ما ” و نه “آذربایجان فقط آنها ” هیچگاه به معنای “تُرکستان” نبوده و نیست و ما به گواه اسناد معتبر تاریخی بخشی از ساکنان این سرزمین بوده، هستیم و خواهیم بود. “ما کُردهای آتروپاتگان و ئاگرپاریزانیم ” و در دل آذربایجان مناطق و شهرهایی وجود دارند که دارای اکثریت کُرد بوده و میتوان به آنها عنوان کردستان اطلاق نمود (به مفهوم مکانی که اکثریت کردنشین است)؛ این امر نافی هویت ما نیست، طبیعتاً برخی نیز کُرد ایالات کردستان و برخی نیز کُرد ایالت جزیره و حتی برخی نیز کُرد ایالت فارس و شیرازند. اجازه مصادره آذربایجان را صرفاً به یک گرایش ضد قومی ضد کُرد ندهیم!
ب- کاندیداها و ستادهای تبلیغاتی
۱- عدم شناخت اولویتهای امر سیاسی بنام انتخابات در میان ستادها و فعالان سیاسی و مدنی دخیل در جریان انتخابات ازجمله وجوب تقدم ترویج گسترده مشارکت عمومی بر ائتلاف و لیست و حضور یا عدم حضور کاندیدای موردعلاقه در لیست.
۲- با توجه به وضعیت نامناسب مهارت و سواد سیاسی و حتی سواد مرسوم و کلاسیک در بین بخشی از جامعه رأیدهنده کُردی؛ بیتوجهی عوامل ستادی برای ایفای نقش مؤثر در محل صندوقهای رأی، کمکاری و یا سردرگمی رسانههای موجود در امر آموزش نحوه رأیگیری الکترونیکی، در ایجاد شور انتخاباتی، در عدم تبلیغ یک لیست جامع و بسنده کردن به اطلاعرسانی صرف بر مبنای انتقادات و یا سلایق متفاوت خویش از روندهای موجود انتخابات و لیستهای منتشرشده که سبب ایجاد جوی از یأس و ناامیدی در میان مردم شد.
۳- جابجایی هدف؛ فعالان و ستادهایی که دارای امکانات، منابع مالی و انسانی بیشتری بودند بجای ایجاد همافزایی و تمرکز روی هدف مشترک جمعی که حفظ و تقویت سهم مردم در مجلس و شوراست؛ از همه امکانات خویش صرفاً برای رقابت و تخریب یکدیگر استفاده نمودند.
۴- ترس و خودسانسوری و ترسیم “خطوط قرمز وهمی ” برخی کاندیداها و فعالان ستادی آنها و همچنین برخی کنشگران مدنی بهرغم قانونی بودن هرگونه فعالیت در چارچوب افزایش مشارکت عمومی و رعایت قوانین موجود کشور و حقوق قاطبه شهروندان که در نهایت سبب محافظهکاری و خروج از لیست و رفتارهای مخرب دیگر شد.
۵- مدیریت زیرکانه بیرونی (خارج از جامعه کُردی) از طریق برخی افراد و کاندیداهای خودی و حتی تعدادی افراد متنفذ برای عدم شکلگیری و اجماع بر سر یک لیست واحد که مصادیق آن را میتوان در برخی اعلام برائتها، بیانیهها و امثالهم بهروشنی مشاهده کرد. (شائبه دیدار برخی کاندیداها با یکی از نمایندگان مجلس و…).
۶- استراتژی تبلیغاتی نادرست و عدم شناخت حساسیتهای قومی و نمادی و نژادی در یک شهر چند فرهنگی؛ بهعنوانمثال تبلیغات وسیع در برخی مناطق شهر که ترکیب جمعیتی آنها متفاوت از کاندیداهاست؛ سبب ایجاد حساسیت و ترس و اکشنهای منفی به نسبت عقبه قومی این سنخ از کاندیداها شد!
۷- از یاد نبریم که هرگونه بردوباخت ما به رفتارهای درست یا نادرست تبلیغاتی و انتخاباتی عموم مردم ما (مشارکت، تحریم، مشارکت مردانه، مشارکت همگانی فارغ از جنسیت و…) بر میگردد هرچند که در ادوار اخیر برخی تخلفات و بدعهدیهایی نیز از کارگزاران مربوطه مشاهدهشده ولی باید تمرکز ما روی مسائلی باشد که در اختیار خودمان است و نه عواملی که فعلاً در خارج از اراده و توان ماست.
۸- زمانشناسی و رسانه شناسی در تبلیغات انتخابات بسیار مهم است، توجه شما را به توزیع گسترده یک لیست واحد زرد A5 در تیراژی میلیونی از سوی رقیب در شب منتهی به انتخابات در بالای ۸۰ درصد منازل و کوچههای ارومیه جلب میکنم؛ درس بگیریم.
۹- عدم مشارکت و پا پس کشیدن نمایندگان اسبق مجلس و همچنین کاندیداهای سابق دارای سرمایه اجتماعی، از هرگونه ایفای نقش در فرایند ایجاد لیست موردحمایت و اقبال عمومی، به دلیل محافظهکاری، ترس از عدم صلاحیتهای بعدی و یا مشغولیت در ستاد کاندیداهای ریاست جمهوری که در جای خود شایسته بررسی و ملامت و حتی در مواردی، گذر از اینان از سوی فعالان مدنی برای انتخابات بعدی مجلس به دلیل عدم ایفای مسئولیت اجتماعی آنان در همین انتخابات شوراهای اسلامی است. نمایندگان و کاندیداهای اسبق و سابق مجلس با سرمایه اجتماعی که همین مردم به ایشان دادهاند و دارای سبد آرای بالای ۵۰ تا ۱۲۰ هزاریاند چگونه در بزنگاهی بنام انتخابات شورا خود را کنار کشیده و مصلحت فردی فردای انتخابات مجلس ۱۴۰۲ را بر کنشگری فعال برای شورای ۱۴۰۰ ترجیح میدهند؟
۱۰- مواظب باشیم برخی بداخلاقیهای سیاسی و تبلیغاتی و انتخاباتی به قیمت گزافی برای مردم تمام نشود، انتشار لیستهای مخدوش، جابجایی کدهای نامزدها، پاره کردن پوسترهای تبلیغاتی، ایجاد شایعات و تبلیغات سیاه، تخریب و ترور شخصیت، برچسبزنی، تهمت، افترا و… تنها بخشی از این معضل بداخلاقی انتخاباتی است که این بار نیز لطمات فراوانی از سوی بهاصطلاح خودیها به سهم شهروندان کرد در شورای شهر زد. لازم است رسانهها در معرفی کردن و پرده برداشتن از چهره این بیاخلاقان انتخاباتی هیچ شک و تردیدی به خود راه ندهند تا درس عبرتی برای آیندگان باشد و هزینه اینگونه فعالیتهای مخربانه آنقدر بالا رود که کسی را جرأت انجام آن در آینده ۱۴۰۲ و بعد نباشد.
ج- نخبگان و فعالان مدنی
۱- فقدان تشکل، گروه یا انجمن سازمانیافتهای که بتواند بستری برای سازماندهی، هماهنگی، تقسیمکار و سایر مسائل مربوط به کار جمعی در یک پروسه تبلیغاتی و انتخاباتی شود و غالباً این امر توسط عدهای اندکی از فعالان متقبل میشود که در ادامه میتواند سبب بروز شائبههای مختلف و برخی جبههگیریها یا حتی اعمالنظر فردی در برون داد جلسات و تصمیمات شود.
۲- فقدان باور و اعتماد اجتماعی فیمابین اکثریت اعضای فعال در ستادها، جمع فعالان سیاسی و مدنی و رسانهای، سایر گروهها و ریشسفیدان و بزرگان طوایف و غیره. اعتماد و باور به یکدیگر در کار جمعی و تیمی، جزو اولویتهای مورد انتظار و عامل پیروزی است.
۳- سنجش کاندیداها و یا خروجی لیست بر مبنای وابستگیهای عمیق ایلی، عشیرهای و طایفهای بهطوریکه عدم قرارگیری نام کاندیدای هم عشیره در خروجی نهایی لیست، سبب اعتراض و قهر و تخریب روند لیست سازی و شکستن قبح ایجاد دهها لیست سلیقهای و فردی شده و مردم بیخبر از همهچیز را یا دلسرد و یا سردرگم کرد!
۴- عدم بلوغ فکری فعالان مدنی و قدرت تحلیل ناکافی برای شناخت وضعیت و ارائه راهکار درست، اینان هنوز صرفاً در حال آزمایش و خطا بوده و توجهی به تجربیات دیگران و عبرتهای گذشته نمیکنند!
۵- وابستگی کامل درونی اغلب اعضای جامعه مدنی به طایفه و عشیره و ایل که سبب تشتت و پراکندگی و قهر و خروج بسیاری از آنان در یک کار جمعی شده و میشود! در نگاه مدنی، منافع جمعی بر تعلقات عشیرهای اولویت دارد.
۶- تکروی و احساس حق پنداری و حق وتوی فردی برای انحصاری کردن فعالیتهای سیاسی، صرفاً به دلیل سابقه فعالیتهای قبلی، میزان هزینههای داده شده قبلی و یا حمایتهای مالی و تشکیلاتی از کار جمعی در میان فعالان مدنی
۷- تشدید و تحفیظ حس انتقامگیری از افراد و جریانات و کاندیداهای خودی به دلیل رفتارهای سیاسی در دو انتخابات گذشته در میان بسیاری از فعالان و همچنین مسئولان ستادهای کاندیداها
۸- پراکندگی و تشتت آرا ایجادشده توسط حدود ۲۰ نفر از کاندیداهایی که از قبل هم مشخص بود که بیش از ۳ هزار رأی به دست نخواهند آورد، به دلایل بالاگفته هیچ ارادهای برای اقناع اینان قبل از انتخابات برای انصراف و کنارهگیری به نفع منافع جمعی مردم به وجود نیامد!
د- نظام رسانهای و استراتژی تبلیغی
۱- فقدان استراتژی مناسب برای مقابله با تاکتیک تکراری کُرد هراسی و دشمن سازی رسانههای طرف دیگر در هر سه انتخابات اخیر و بودن در وضعیت دفاعی و پدافندی ضعیف در جبهه داخلی بجای مواضع آفندی و خنثیکننده تبلیغات دروغین رقیب در جبهه بیرونی و در میان گروه جمعیتی غیر کُردی.
۲- تفرق و پراکندگی فعالیتهای تبلیغاتی و اطلاعرسانی رسانهای در بسترهای موجود فضای مجازی بدون هیچگونه مرکزیت یا اتاق واحد هماهنگی و مدیریت تا جایی که برخی از طریق صفحات اینستاگرامی خود شخصاً اقدام به تنظیم و انتشار لیست افراد موردعلاقه و غالباً هم عشیرهای خود نموده و این امر امکان اجماع و اتحاد را عملاً غیرممکن کرد.
۳- تمرکز اشتباه بر برجستهسازی و اطلاعرسانی گسترده در باب گروه مسئول ایجاد لیست واحد که برای مدتی موضوع مباحث “کلاب هاوسی” و سایر رسانههای مخاطب محور شده درحالیکه از درون همین گروه مشهور به ۴۰ نفره، تمرکزی بر کار تشکیلاتی حسابشده دارای خروجی مقبول بر مبنای معیار و شاخص مشخص برای گزینش کاندیداهای اصلحتر اتفاق نیافتاد؛ به عبارتی پروپاگاندا و برجستهسازی گروه بر هرگونه کار منطقی و اثربخش در میدان واقعی فعالیت چربید! اصولاً در جوامع سنتی یا نیمه سنتی، باید بهصورت آرام و بدون سروصدا، اینگونه اقدامات تا رسیدن به هدف نهایی اصلاً اطلاعرسانی نشده و سبب ایجاد حساسیت در میان گروهها، نهادها و افراد مختلف و بعضاً معترض و منتقد و حتی مغرض داخلی و بیرونی نشود.
۴- لازم است تعریف روشنی از منافع جمعی، اولویت شهر بر روستا، اولویت منافع جمعی مردم بر منفعت جزیرهای یک عشیره و طایفه خاص، مشارکت همگانی، نقد یا تخریب، حفظ یا تسلیم فرهنگی، همگرایی یا سازش و تعظیم و سایر مفاهیم مرتبط با کنشگری سیاسی برای عمومی مردم از سوی رسانهها بهصورت مستمر انجام شود؛ طبیعتاً افزایش سواد سیاسی و فرهنگی توده مردم میتواند به کیفیت زندگی فرزندان ما و نسلهای بعدی کمک شایانی بنماید. این امر البته وجود رسانههای مستقل و آزاد و پرمخاطب را میطلبد؛ امید است به رسانههای موجود استان و شهر کمک شود تا به چنین بُرد و جایگاهی در جامعه برسند. نکته خیلی مهم: احتمالاً هر یک از بزرگوارانی که این متن را میخوانند در یک از یا چند بند آن، مخاطب قرار گرفته باشند، امیدواریم با روحیهای مبتنی بر منافع و مصالح جمعی، این تحلیل ناقص را بهصورت کلی موردتوجه و حتی بحث و بررسی قرار دهید. طبیعتاً هدف از انتشار این تحلیل صرفاً و صرفاً آسیبشناسی وضعیت بغرنج فعلی، ارائه برخی راهکارها در دل موارد اعلامی و جلوگیری از ناامیدی عمومی از فرایند انتخابات و صندوق رأی برای تعیین سرنوشت خویش بوده و براساس هیچگونه حب و بغض و یا وابستگی ایلی و عشیرهای و امثالهم نوشتهنشده است.
برچسب ها :آسیب شناسی ، ارومیه ، انتخابات
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰