آزاد یوسفی راد_روزنامه نگار

زیوه مرگور؛ ۴۰ سال خاموشی بر ویرانه‌های وجدان جمعی  

بمباران زیوه مرگور در نوزدهم خرداد ۱۳۶۴ توسط جنگنده‌های رژیم بعث عراق، یکی از فجایع انسانی تاریخ معاصر ارومیه است که در آن دست‌کم ۲۵۰ نفر شهید و جانباز شدند. با گذشت چهل سال، هیچ یادمان ملی یا اقدام جدی برای گرامی‌داشت این حادثه صورت نگرفته و سکوت رسانه‌ای و نهادی بر این فاجعه سایه انداخته است.
کد خبر : 5451
تاریخ انتشار : دوشنبه 9 ژوئن 2025 - 23:30

 

 

زیوه مرگور؛ ۴۰ سال خاموشی بر ویرانه‌های وجدان جمعی

 

✍️بقلم : آزادیوسفی راد _ روزنامه نگار

 

چهار دهه؛ عمری که می‌تواند کشوری را دگرگون کند، تمدنی را از خاکستر برآوَرَد یا فاجعه‌ای را در غبار فراموشی دفن کند. اما هرسال، با رسیدن نوزدهم خرداد، یاد آن صبح خونین ۱۳۶۴ دوباره بر خاک ارومیه و قلب مرگور سنگینی می‌کند؛ زخمی که سایه‌اش از جغرافیا فراتر رفت و روح مردم یک منطقه را اسیر داغ کرد.

 

نوزدهم خرداد سال ۱۳۶۴، آسمان زیوه از توابع بخش سیلوانای ارومیه، مجالی برای آبی‌شدن نیافت. هشت فروند هواپیمای جنگی رژیم بعث عراق، نقطه‌ای از زمین ایران را نشانه رفتند که فقط ساکنانش جرمشان آوارگی و بی‌دفاعی بود. بارش بمب و ناپالم، وعده افطار بسیاری را ابدی کرد و دست‌کم ۲۵۰ تن را شهید و جانباز —و به روایت برخی منابع تا ۴۳۰ نفر—در آمار رسمی و غیررسمی نشاند.

 

این حادثه، فقط یک بمباران نبود؛ آزمایش گسست وجدان جهانی و آزمونه‌ای از سکوت رسانه و دستگاه‌های مسئول بود.

 

چهار دهه گذشت و آیا جز قبری خاموش در ملاباستک و خاطره‌های آشنایان، نشان دیگری از دادخواهی و یادمان جدی برای شهدای زیوه سراغ داریم؟ کدام سازمان بزرگ حقوق بشری یک بیانیه رسمی داد؟ کدام نهاد کشوری حتی یک یادواره ملی با شکوه برگزار کرد؟

 

مظلومیت این دیار نه با شماره قربانیان که با بی‌عملی و فراموشی سازوکارهای رسمی مضاعف شد—تا جایی که اگر امروز از جوان مرگوری بپرسی، پاسخ‌ها عمدتاً شفاهی و شفابخش بر باد است؛ گواهی از بایگانی ذهن، نه برگ‌های تاریخ مکتوب.

 

اما حقیقت روشن است:

 

بمباران زیوه مرگور، جنایتی بود علیه انسانیت که نه ناقوس زمان و نه تعارف مسئولان و شعارهای بی‌ثمر، گرد فراموشی‌اش را پاک نمی‌کند. بازماندگان آن حادثه هنوز به جای مدال جانبازی، دست‌شان از حداقل امکانات کوتاه مانده و توسعه این خطه، با گذشت چهل سال، عملاً در بن‌بست بی‌برنامگی و غفلت است.

 

درختان سپیدار هنوز از شب آن انفجار وحشت دارند؛ گهواره بچه‌ها جای خنده، بوی خاکستر دارد؛ و مادران زخمی، چشم‌انتظار یک رسمیتِ وجدانی بر خون شهیدان‌شان مانده‌اند.

 

اینک در آستانه سال چهارم دهه قتل عام، پرسش ساده اما بنیادین تکرار می‌شود: تا کی این خاطره در گور مظلومیت، بی‌سرود و بی‌یادمان خواهد ماند؟

 

تا چه زمانی مرگور باید هزینه “نشنیدن” و ندیدن را پرداخت کند؟

 

کدام مسئول هنوز فرصت دارد تا با یک اقدام ملموس—نه صورت‌جلسه فراموشی—در حق این خاک و این تاریخ ادای دین کند؟

 

تاریخ هیچ‌گاه از کنار خیانت به خاطره جمعی بی‌حساب نخواهد گذشت.

 

ما، به یاد شهدای بی‌نام و بانام ۱۹ خرداد، مسئولیم تا صدای رنج زیوه را به هزاره‌های بعد برسانیم—نه برای مویه، که برای رشد و مطالبه توسعه و کرامت انسانی.

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.