ریشههای پدیدآورندهی کولبـری و عدم توسعهی محلی در مناطق مـرزی
*چگونه میتوان کولبری به عنوان یک آسیب اجتماعی در مناطق مرزی کاست و راهکارهایی آن چیست؟ – بنده کولبری را به عنوان آسیب اجتماعی قبول ندارم بلکه آن را شغل میدانم که باید جایگاه و ابعاد آن را مشخص کرد. این شغل هم مانند تمام مشاغل دیگر دشواریهای خاص خود را دارد. کار در معدن
*چگونه میتوان کولبری به عنوان یک آسیب اجتماعی در مناطق مرزی کاست و راهکارهایی آن چیست؟
– بنده کولبری را به عنوان آسیب اجتماعی قبول ندارم بلکه آن را شغل میدانم که باید جایگاه و ابعاد آن را مشخص کرد. این شغل هم مانند تمام مشاغل دیگر دشواریهای خاص خود را دارد. کار در معدن هم بسیار سخت و طاقتفرسا است پس در نتیجه هر کدام از مشاغل لایههایی از این مشکلات را دارند. بحث اصلی این است که شغل کولبری چرا و چگونه به وجود آمده است.
* طبق تعریف قانون کار، شغل چیست؟
– تعریف قانون کار از شغل بر اساس ضوابط کار مانند ساعت کاری، پرداخت حداقل دستمزد و… است. شغل یعنی برای امرا معاش کاری انجام شود و در ازای آن دستمزد ماهانه گرفته شود، این که این شغل در چهارچوب قانون و ضوابط توافقی کار هست یا نه، بحث دیگری است.
تهدید مناطق مرزی برای سرمایهگذار خصوصی
* پس با این اوصاف بنا به تعبیر خودتان شغل کولبری چرا و چگونه به وجود آمده است؟
-برای پرداختن به قضیهی کولبری باید از فضای احساسی و رمانتیک بیرون بیاییم و در فضای واقعی قرار بگیریم.
ما قلمرو مرزی مشخصی در پیرامون کشور داریم و تا عمق معینی هم قلمرو مرزی است که در بعضی نقاط به شصت کیلومتر میرسد و یا در برخی نقاط در سرزمین ملی مستحیل شده است.
در قلمروهای مرزی به دلایل ژئوپلیتیکی، سرمایهگذاری توسط سرمایهگذاران خصوصی انجام نمیگیرد مگر اینکه صنایع بزرگ دولتی در شرایط و ضوابط خاصی سرمایهگذاری کنند. تجربهی تاریخی هم نشان میدهد که حق با سرمایهگذار خصوصی است. تا سال ۱۳۲۴تمامی مرز شرقی و شمالی تا اردبیل، خوی و ارومیه در اشغال روسها بود، با عراق ۱۲۰۰ کیلومتر مرز داریم اما از زمان صفویه تاکنون مسألهی مرز ما با عراق حل نشده است، قرارداد صلح نداریم فقط پیمان ترک مخاصمهی عمومی و روابط سیاسی داریم که اگر این روابط سیاسی در عراق دگرگون شود، ممکن است همهی این شرایط دوباره تغییر کند. بنابراین ژئوپلیتیک میگوید مناطق مرزی برای سرمایهگذار خصوصی تهدید است.
خروج سرمایه از مناطق مرزی
مسألهی دیگر این است که اگر انباشتی در مناطق مرزی صورت بگیرد، این انباشت به بیرون از منطقهی مرزی منتقل میشود. مردم مناطق مرزی اگر سرمایهای داشته باشند در شهرهای دیگری غیر از مناطق خود، سرمایهگذاری میکنند که این نشان میدهد که مناطق مرزی از یک ناامنی پایدار برخوردارند. بعضی مواقع لایهی دیگری هم به آن اضافه میشود به نام لایهی قومی-فرهنگی، به این معنی که مردم مرزنشین با آن سوی مرز روابط قومی دارند. پهنهها و خطهای مرزی بر اساس روابط قومی بسته نشدهاند بلکه ژئوپلیتیک دیگری در امر خط مرزی مداخله دارد. کردها، بلوچها، یموتها و… نصفشان این سوی مرز و نصف دیگر آنها در آن سوی مرز هستند در نتیجه مرزنشینان هویت دوگانهای پیدا میکنند. این هویت قومی اگر دستکاری شود محملی برای تهدیدهای امنیتی میشود. بنابراین ژئوپلیتیک و دستکاری مسایل قومی، فضای سرمایه گریزی را ایجاد میکند.
استقرار نظام مرکز-پیرامونی
بحث دیگر این است که این مناطق نسبت به مرکز، دور دستتر هستند و در نظام مرکز-پیرامونی که به طور کلی در کشورهای جهان سوم استقرار دارد، هـر چه از کانونهای
مرکزی قدرت دورتر شویم، سطح برخورداری از خدمات کاهش پیدا میکند و به همین دلیل دسترسی به سواد، آموزش، زیرساخت، مهارت و… هم کاهش پیدا میکند. در مناطق مرزی فرار سرمایه وجود دارد همراه با سرمایه نخبگان هم از این مناطق دور میشوند، جمعیتی که باقی میمانند از خدمات آموزشی محروم هستند و در نتیجه یک لایهی کمتر آموزشدیده و بدون مهارت باقی میمانند.
محدودیت منابع محیطی
نکتهی دیگر که بسیار ویژه است این است که محیط از نظر منابع تولید چه چیزی به مردم میدهد. در مناطق مرزی خلیجفارس، بنادر، کشتیرانی، ماهیگیری و کشاورزی وجود دارد، محدودیتهایی هست اما فرصتهای محیطی موجود این محدودیت را جبران میکند. در حالی که در مناطق مرزی کردستان با محدودیت منابع محیطی مواجه هستیم. این منطقه کوهستانی و دارای پوشش کامل جنگلی است که این موارد محدودیتهای کشتوکار هستند. در نتیجه این منطقه بدون مداخلهی ملی، توسعه پیدا نمیکند. برای مثال وقتی به مردم سردشت گفته میشود کشاورزی نکنند چون شیب زمین زیاد است، جنگل با ارزش است به آن آسیب نزنند، مرتعها برای دامداری مناسب نیستند، در واقع برای آنها محدودیت قایل میشویم و این محدودیتها را به آنها تحمیل میکنیم. پس مردم و دولت، برای حفاظت این جنگل، سیستم و محیط به مردم محلی بدهکار هستند. از طرف دیگر به دلیل مسایل ژئوپلیتیکی میگوییم مردم مناطق مرزی مهاجرت نکنند و منطقه را خالی نکنند تا مورد هجوم قرار نگیرد پس باید هزینه مرزبانی هم به این جامعه پرداخت شود. ما به مردم مناطق مرزی دو بدهکاری داریم یکی کاراکتر ژئوپلیتیکی که جامعهی محلی دارد و دیگری حفظ منابع اکولوژیکی؛ اما در منطقه کردستان بدهی دیگری هم به آنها پیدا میکنیم و آن بحث آب مرزی است. طبق قانون، آب ملی است و از نظر ملی و قانونی هر کجا که بالاترین ارزش افزوده را داشته باشد، باید مصرف شود اگر قرار باشد ما از منابع ملی برای توسعهی ملی استفاده کنیم، بدهکار جامعهی محلی میشویم و باید بابت آب، هزینه بپردازیم. ما آب را با منابع دیگر مثل مالیات، منابع نفت، درآمدهای عمومی و… مبادله میکنیم. سازمان یونسکو هم میگوید اگر قرار است از آب مرزی استفاده کنید باید هر دو طرف گیرنده و دهنده، منتفع شوند.
*راه چاره برای توسعه در مناطق مرزی و کاهش بیکاری و اقبال به کولبری را چه میدانید؟
-بنابر آنچه گفته شد با توجه به شرایط و سیاستهایی که باید در سطح ملی اتخاذ شوند، توسعهی محلی در مناطق مرزی باید با مداخلهی حاکمیت اتفاق بیافتد چون نمیتوان بخش خصوصی را مجاب کرد که در شرایط خطر و تهدیدهای ژئوپلیتیک در این مناطق سرمایهگذاری کنند. دولت موظف است که در فرآیند توسعهی مناطق مرزی با سایر مناطق، تفاوت محسوس قایل شود چون در مناطق غیرمرزی با توجه به سرمایـــــــهگذاریهایی که سرمایهدارها و بانکها انجام
میدهند، فرآیند توسعه بدون دخالت دولت هم اتفاق میافتد اما در مناطق مرزی بدون دخالت دولت، این فرآیند اتفاق نمیافتد و تا زمانی که این اتفاق نیافتد پدیدهی فقر پایدار همچنان وجود دارد. فقر پایدار سراغ فرصتهای ویژه میرود که یکی از این فرصتهای ویژه، قاچاق کالا و دیگری قاچاق مواد مخدر است. قاچاق و تولید مواد مخدر در شهرهای مرزی ناشی از فقر مزمن است.
کولبری فرصتی برای کسانی است که مهارت و سرمایهای ندارند و فقط میتوانند جسم خود را بفروشند و به باربری روی بیاورند. در نظام تقسیم کار جهانی، سادهترین کار، باربری است. در چنین مناسباتی اتفاقات دیگری هم میافتد، عدهای آدم وجود دارند که فقط میتوانند جسم خود را بفروشند، عدهی دیگری که بهرهی هوشی بالاتری دارند تاجر هستند و برخی دیگر هم مناسبات و روابط بیشتری دارند که الزاماً به معنی بهرهمندی از هوش بیشتر نیست. این افراد شبکهای ایجاد میکنند و نظام بردگی مستقر میشود. عدهای از افراد، افراد دیگری را به خود بدهکار و وابسته میکنند و فرد مجبور میشود برای جبران بدهی خود، به کولبری روی بیاورد و یا به قاچاق موارد مخدر بپردازد. میتوان گفت این افراد کولبر و خرده قاچاقچی، معلول شرایط و توسعهنیافتگی مناطق مرزی هستند در نهایت حل و فصل این مسأله در مقیاس کلان زمانی انجام میگیرد که دولت در فرآیند توسعه مناطق مرزی، فعالانه حضور پیدا کند.
در برههای از زمان مسایل مناطق مرزی، نظامی بودند اما امروزه در جغرافیای سیاسی مدرن، از این مسأله تحت عنوان امنیت اقتصادی در برابر امنیت پادگانی یاد میشود. اگر مناطق مرزی توسعه پیدا کنند خودبهخود جماعت وابسته به دولت میشوند و چون شرایطشان توسعهیافته است در حفظ این توسعهیافتگی میکوشند و اجازهی تحرکات تحریکآمیز و تهدیدآمیز را نمیدهند. به طور طبیعی گفتگو و مفاهمه برای دولت ملی با جریانات محلی در چنین فضایی، بسیار راحت است. در شهری مانند بانه، تجار برای منافع خودشان هم که باشد سعی میکنند امنیت را حفظ کنند. توسعهی محلی خود فضای امنیتی لازم برای سرمایهگذاریهای بعدی را فراهم میکند اما شروع و مداخلهی آن حتماً باید توسط دولت صورت گیرد در این صورت فضای فعالیت برای جامعهی محلی و سرمایهگذار خصوصی هم فراهم میشود.
*مناطق کُردنشین فرصتهای گردشگری و طبیعی و یا حدأقل آب دارد که این فرصتها در سیستانوبلوچستان وجود ندارد، با وجود این فرصتها چرا این منطقه توسعهیافته نیست؟
– در هر منطقهای فرصت و پتانسیلی وجود دارد. زمانی میگفتند سیستانوبلوچستان کمترین امکانات را دارد، فاصلهی دو نقطهی شهری آن هفتصد کیلومتر است، یک پهنهی وسیع و خشک بیابانی است اما امروزه در مناسبات جهانی، فقط منابع طبیعی نیستند که فرصتهای توسعه را ایجاد میکنند بلکه گاهی موقعیتهای ژئواستراتژیک از، منابع طبیعی با اهمیتتر هستند. ما همه چیز را در کشاورزی میبینیم در حالی که ایران به نسبت خاک، وسعت و آب، سرزمین کشاورزی محسوب نمیشود. مسألهی مم این است که هر منطقهای فرصتهایی دارد که باید کشف شوند. در جوامع امروز، بحث گردشگری به اندازهی نفت اهمیت پیدا کرده است.
مناطق مرزی شرق در موکران و یا توسعهی بنادر در دریای عمان با توجه به اینکه موقعیت بسیار مناسبی دارد، راهآهن، توسعهی شبکهی راهها، ترانزیت کالا، خدمات بینراهی، میتوانند امنیت مناطق مرزی را برای ما ایجاد کنند و جامعهی محلی را هم درگیر کند و از آن بهره ببرند.
در رابطه با کردستان از دو فرصت ژئوپلیتیک برخورداریم. یکی اقلیم کردستان و عراق که ترانزیت کالا برای ترکیه است و از طریق آن و از راه زمینی به اروپا وصل میشویم. دیگری اینکه منابع آب داریم، مجبور نیستیم به خاک وابسته باشیم بلکه میتوانیم به فضای زیستی وابسته باشیم و از آبی که در اختیار داریم برای توسعه استفاده کنیم.
در مناطق مرزی که دارای آب است میتوانیم کالاهایی که آب را در خودشان نگه میدارند، تولید کنیم و به داخل منتقل و یا به بازارهای جهانی بفروشیم. نتیجه این میشود که دستهای از صنایع که در مناطق دیگر با محدودیت مواجه هستند به این مناطق منتقل میشوند و محدودیت آنها برداشته میشود. کالاهایی تولید میشود که موجب رونق اقتصادی میشود و شغل ایجاد میشود.
توسعهی محلی با فرصتهای محلی ایجاد میشود. بعضی از این فرصتها ژئوپلیتیکی هستند و بعضی دیگر، هم ژئوپلیتیکی و هم هیدروپلیتیکی هستند یعنی به آب و سیاستهای آب وابسته هستند مخصوصاً تکنیکهای آب مجازی که نیازی به احداث سدها وتونلهای عظیم نیست. میتوان صنایع بستهبندی آب را ایجاد کرد و با قیمت مناسب به تمام نقاط کشور فرستاد که با این کار مردم آب سالم مصرف میکنند و کارخانههایی در این مناطق ایجاد میشود و اشتغالزایی میشود.
*سیاستهای توسعهای در مناطق مرزی پیشرفتی نداشته است؛ نگاه امنیتی به این مناطق چه تأثیری در این امر داشته است؟
– وقتی مسألهی ژئوپلیتیک عمده میشود، یعنی محدودیت ژئوپلیتیکی، تهدید بیرونی و هویت دوگانهی قومی وجود دارد که در این صورت، امنیت فیزیکی ارتقا پیدا میکند. وقتی فضای امنیت منطقه به توسعهگران محلی واگذار شود، نیازی به وجود پادگانها نیست، پادگان کار خود را در ابعاد بینالمللی انجام خواهد داد اما وقتی مردم در فضای محدودیتهای مختلف زیست میکنند و فضا برای درگیری ایجاد میشود، به طور خودکار امنیتیها غالب میشوند و وقتی امنیت غالب شود سرمایه، بیشتر فرار میکند. توسعهنیافتگی، فقدان امنیت، ورود امنیتیها، فرار نخبگان و سرمایه، سیکلی معیوب است. اصلیترین عامل کمکردن این مسایل دخالت دولت در دو جهت مسایل ژئوپلیتیک و فعالسازی پیشرانهای توسعه است.
در مناطق مرزی باید امنیت را برای حفاظت از فعالیتهای توسعهای، توسعه دهیم اگر این کار انجام بگیرد امنیت توسط خود جامعهی محلی تأمین میشود. هدف و غایت ما، توسعه و انسان توسعهیافته است، ما نمیخواهیم و نباید از کسی انتقام بگیریم. بازی برد برد است و همه باید در فرآیند توسعه شرکت کنند. در شهرهای بزرگی مانند تهران هر روز اتفاقات ناگوار بسیاری میافتد که آنها هم ناشی از توسعهنیافتگی آن مناطق است. مناطقی مانند شوش و یافتآباد که زمانی بسیار ناامن بودند امروزه به مناطق پررونق شهر تهران تبدیل شدهاند و بسیار امن هستند این کار و عمل به معنی توسعه است، دولت و شهرداری در این قضیه دخالت کردند و در نتیجه این مناطق رونق گرفتند.
این مدل توسعه که با غلبه بر ناامنی و ناهنجاریهای اجتماعی با فعالیتهای توسعهای است باید در مناطق مرزی نیز پیاده شود. باید ناهنجاریها با توسعه خورده شوند. در فضای توسعهیافته کولبرها هم به عنوان سازمان حمل و نقل سازمان اجتماعی کار، سازماندهی میشوند. لزومی ندارد با کول بار بیاورند میتوانند ماشینهای کوچک، چرخدستی و یا جادههای امن داشته باشند.
در نهایت اینکه برای توسعه مناطق مرزی باید اول دولت در سطح کلان مداخله کند، دوم توسعهی محلی اتفاق بیافتد و در نتیجه امنیت منطقهای به جوامع توسعهیافتهی محلی خود به خود واگذار میشود، چهارم اینکه تکنولوژیهای نوین بیاید و مشاغل محلی را سازماندهی کند
گفتگو از امیرارسلان شیخی – مولف کتاب پیدا و پنهان کولبری
منتشر شده در شماره پنجم نشریه سیاسی فرهنگی ولات
برچسب ها :آزادی تکنسین اورژانس
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 10 در انتظار بررسی : 10 انتشار یافته : ۰